...
aghushe eshgh
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید



نويسندگان
roya

آخرین مطالب


 
چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, :: 18:44 :: نويسنده : roya

*هیـــــچوقت کســی رو پــس نــزن کــه ,
دوستــ♥ ــت داره ... مراقــــــبته ...
و نگرانــــــــــــت میشــه ...!
چـــون یــک روز بیــدار میشـــی و میبینــی ...
مـــــــــاه رو از دســــت دادی ...
وقتــی که داشــتی ســـــــتاره ها رو میشـــمردی

*مراقـــب حــــرف هایتـــان باشیـــد ...

وقــــتی زده شدنـــــد

فقـــــط قابـــــل بخشش هستنـــد,

نـــــــــــه فرامــــــوش شــــــدن

*به مامانم گفتم تولدمه امشب
گفت برو خونه رو تمیز کن امشب بگم خاله ات اینا بیان
میگم مامان!!
من امروز بدنیا اومدمـــــااااااااااااااااااااا
رفته زیر لحاف میگه منم امروز زائیدمت خستم

*در خاطری که ” تویـــی ” دیگران فراموشند ، بگذار در گوشت بگویم ” #میـــخواهــمــــــــت ” … این خلاصه ی ، تمام حرفای عاشقــــانه دنـــیاست …!!

*بیزار باش از معشوقی که اسم هرزه گی هایش را بگذارد آزادی . . .

اسم نگرانی هایت را بگذارد گیر دادن . . .

و برای بی تفاوتی هایش اعتماد داشتن به تو را بهانه کند . . .

بیزار باش رفیق

*بعضـــی وقتا . . .
حضــــور یه نفـــر بهت احساس امنیت و آرامش میده
احساس زنده بودن و مهم بودن 
گاهی بدون اینکه 
چیزی بگی میفهمه حالتو ، درکت میکنه
اونوقت که دلت میخواد 
بهش بگی: 
دوستت دارم و بخاطر همه چیز ممنون . . .
.
دوستدارم به خاطرهمه چیزممنون

*عزيز دلم جدائي مکن / جهان کوچکيست ، بي وفائي مکن
ببخش عاشقت را و منت گذار / من که گريه کردم ، عاشق آزاري مکن . . .

*راز دل با يار محرم هم نبايد باز گفت / روزي آن محرم اگر بيگانه شد تکليف چيست

*يک نفر امد قرارم را گرفت / برگ و بار و شاخسارم را گرفت
چهار فصل من بهار بود ، حيف / باد پائيزي بهارم را گرفت
اعتباري داشتم در پيش عشق / با نگاهي ، اعتبارم را گرفت
عشق يا چيزي شبيه عشق بود / آمد و دار و ندارم را گرفت . . .


*با چشم هایت حرف دارم
می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم
از بهار،
از بغض های نبودنت،
از نامه های چشمانم...که همیشه بی جواب ماند
...باور نمی کنی؟..
تمام این روزها
با لبخندت آفتابی بود
اما
دلتنگی آغ .وشت... رهایم نمی کند،
به راستی...
عشق بزرگترین آرامش جهان است.

"سید علی صالحی"

*مثلِ خواب از ســـرم،
رفتــــــی!

*دلم یه چیزی میخواد … یه چیز #شیرین یه چیز شبیه #با-هم-بودن !

*دلم که برایت #تنگ می شود ،سرک میکشم لابه‌ لای #نوشته هایم … هیچ جای دیگری نیست که اینقدر #پُــــــــر باشد از #تــــــو !

*نیـــــاز که #تــــــــو باشی ، تمام #من میشود “ #نیازمندیهـــــــا”


*بوسیدن #تــــــــــــو تنها #تکراریست که #تکراری نمی شود


*آتشی که نمى سوزاند
" ابراهیم " را
و دریایى که غرق نمی کند
" موسى " را
کودکی که مادرش او را
به دست موجهاى " نیل " می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
آیـا هـنـوز هـم نـیـامـوخـتـی ؟!
کـه اگـر هـمـه ی عـالـم
قـصـد ضـرر رسـانـدن بـه تـو را داشـتـه بـاشـنـد
و خـــدا نخـواـهد ، " نــمــی تــوانــنــد "
پـس
به " تـدبـیـرش " اعتماد کن
به " حـکـمـتـش " دل بسپار
به او " تـوکـل " کن
و به سمت او " قــدمــی بـردار "
تا ده قـدم
آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی .

*پـلک هايم را به اميد ديدن #تو مے بـندم
در مـاوراے #خيال
جایـے كهـ هيچكس نتواند #تو را از من بگيرد
#حتی خودت

*ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ ﺑﻮﺩﻡ ، ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ : ﺍﻫﺎﯼ ﻟﻨﮓ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﯿﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ، ﺑﺪﻭ ﺑﯿﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ، ﺑﺴﯿﺞ ﺍﻭﻣﺪﻩ ، ﺍﻭﻧﻢ ﭼﻨﺪﺗﺎ ، ﺍﻭﻧﺎﻫﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺻﺪﺍﺷﻮﻧﻮ ﺷﻨﯿــﺪﻡ ! ... ﻣﻦ ؛ |: ﺍﯼ ﺩﺍﺩ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﭼﺮﺍ ؟! ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻏﻠﻄﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﮕﻪ !!!؟ﭘﺮﯾﺪﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ، ﻣﯿﮕﻢ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺠﺎﻥ؟ ﺻﺪﺍﺷﻮﻥ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﻮﻣﺪ؟ ﺗﻮ ﺣﯿﺎﻃﻦ ؟! ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﯾﻨﺎﻫﺎ ﻣﺎﺩﺭ ؛ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺖ ﺭﻭ ﻣﯿﺰﻩ ﻭﺍﺳﺖ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺴﯿﺞ ﺍﻭﻣﺪﻩ...! مـــــن :| موبایلم :|

*داشتم كتاب ميخوندم برق رفت ....يه نيم ساعتی زير نور چراغ قوه گوشيم كتاب رو خوندم تا برق باز بياد ... اين نيم ساعتو تا آخر عمرِبچم تو سرش ميزنم ... ميگم ما زير نور چراغ قوه به بدبختی كتاب ميخونديم ... اونوخ شما اينجوري !!!حالا ببين چیکارش میکنم

*یکی بود تو قصمون وفا نکرد ...
رفت و پشت سرشم نگاه نکرد ...
یکی بود زندگیشو هوس سوزوند ...
آبروش رفت و دیگه اینجا نموند ...
یکی بود یکی نبود و یک پری ...
یه بغل عاشقی های سرسری ...
کی بود اون که طاقت گریه نداشت ...
عاشق هوس شد و تنهام گذاشت ...
کی بود کی بود اون تو بودی ...
کاشکی از اول نبودی ...


*من به دنبال توام یکی دیگه دنبال منه 
تو به دنبال کسی هستی که نارو می‌زنه
ما همه مثل همیم ما همه سرگردونیم 
اونی که عاشقه رو از خودمون می‌رونیم
عشق‌مون کنارمون هست ولی نمی‌دونیم


*تو اون شام مهتاب کنارم نشستی 
عجب شاخه گل‌وار به پایم شکستی
قلم زد نگاهت به نقش‌آفرینی 
که صورتگری را نبود این چنینی


*من و تو دو تا پرنده .. تو قفس زندونی بودیم 
جای پر زدن نداشتیم .. ولی آسمونی بودیم
ابر و بارون‌و می‌دیدیم .. اما دنیامون قفس بود 
چشم به دوردستا نداشتیم .. همینم واسه ما بس بود

*غیرت یعنی نزاری از دیگران آزاری به طرفت برسه
نه اینکه اونو آزار بدی به خاطر دیگران

*وقتى به یکى زیادى تو زندگیت اهمیت بدى
اهمیتتو تو زندگیش ازدست میدى
به همین راحتى

*غیرتی شدن ب هارتو پورت کردن و گیر دادن وجاسوسی کردن نیست
غیرت ینی زن مورد علاقت هیچ وقت احساس تنهایی و بی پناهی نکنه

*سرت گرم است ، مزاحمت نمی شوم...فقط بدانحرارت سرگرمی هایت مرا می سوزاند !!!  

*آن روزها ، صدای تو در گوشم میپیچید و خوابم میبرد…این شبها اما...صدای تو در دلم می پیچد و بیدارم میکند!!

*چشمهایم را به بیمارستان می برم نمیدانم چه مرگشان شده است

هر شب در خواب جایشان را خیس میکنند

 


*میترســم کســـی بــویِ تنـــت را بگیـــرد،

نغمـــــه دلـــت را بشنـــــود،

و تــــــو، خـــو بگیــــری بــه مانــدنــــش!

چــــه احســـاس ِ خــط خطـــی و مبــهمی ست،

ایــــن عاشقـــــانـــه های ِحســـــودیِ مـــن

*دلشکسته بودم...کنار پنجره سیگار میکشیدم...

خسته بودم...

آنقدر خسته که یادم رفت بعداز آخرین پک

سیگارم را پایین پرت کنم نه خودم را...

*دلم گرفته آز آدمایی که میگن دوست دارم

اما معنیشو نمیدونن..

از آدمایی که میخان مال اونا باشی

اما خودشون مال تونیستند..

ازاونایی که زیر بارون برات میمیرن و

وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره






 


نظرات شما عزیزان:

arash
ساعت20:31---22 تير 1392
به سلامتی اونایی که وقتی تو خیابون یکی



بهترو میبینن سرشونو میندازن پایین و میگن



اگه اخرشم باشی انگشت کوجیکه عشقم نمیشی
پاسخ:ممنون


سارا
ساعت19:59---22 خرداد 1392
سلام سایت واقعا زیبایی دارید خوشحال میشوم به ما سر بزنید .و از سایت ما دیدن کنید.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: